دلتنگیها ودلنوشته های احسان برای فرزان
عاشقانه های دل برای بهترین معشوق دنیا

آیا کسی می داند مرد مقدس کیست ؟

 

مرد مقدس مردی است که چهره زیبا ندارد سیرت زیبا دارد مدیریت بحران و شادی دارد .

 

مرد مقدس از لحاظ شخصیتی محکم است در کنار مرد مقدس زن مقدسی هست که فقط چشم

 

به مرد مقدس دارد در پستی و بلندی های زندگی صبورانه در کنار او قرار دارد 

 

مرد مقدس مردی است عادل به اندازه توانش به اندازه محیط پیرامونش عادل است

 

مرد مقدس مترجم است مثل زن مقدس اما آیا می دانید ترجمه چی ؟ مترجم احساس زن

 

مقدس بدون کوچک ترین پرسش از زن مقدس و زن مقدس هم مترجم است مترجم مردانگی

 

و روحیات مرد مقدس.......  

 

زن مقدس نجیب است و بالاترین لذتش خانمی کردن برای مرد مقدس است و شعارش این

است :

مردم که تو باشی زن بودن خوب است از میان تمام مذکر های دنیا کافیست فقط اسم تو در

 

میان باشد نمی دانی برای تو خانم بودن چه کیفی دارد

 

زن مقدس تنها سه چیز دوست دارد :

 

دست مرد مقدس (با این مفهوم ) : که اون دست از برای زن بخاطر زن در حال فعالیت است

 

قلب مرد مقدس : بهترین موسیقی زندگی اش که دوست دارد هر شب و روز بشنود

 

شونه های مرد مقدس: که وقتی سرشو گذاشت رو شونه هاش و هق هق گریه رو سر داد شونه

 

هاش تکون نخوره و بعد اون دستش رو بگذاره رو سر زن مقدس و همراه با نوازش بهش بگه

 

نگران نباش تو منو داریا

 

زن مقدس از نگه داشتن عکس مرد مقدس خوشش نمی اید و تنها دوست دارد عکس دست

 

های او را داشته باشد......

 

 

زن مقدس وجود من

 

دلم می خواهد زن باشم!

 

تقدیم به همه زنان و مردان ، چه روشن ضمیر و آگاه

 

چه دربند و اسیر افکار سیاه ....

 

تقدیم به همه ...

 

چه آنهائی که می دانند ، چه آنهائی که نمی دانند ...

 

آنهائی که اقرار می کنند و آنانی که انکار .... سین . جیم

 

من به زنِ وجودم افتخار مي کنم

 

دلم می خواهد زن باشم... یک زن آزاد... یک زن آزاده

 

من متولد می شوم، رشد می کنم

 

تصمیم می گیرم و بالا می روم.

 

من گیاه و حیوان نیستم. جنس دوم هم نیستم.

 

من یک روح متعالی هستم؛ تبلوری از مقدس ترین ها !

 

من را با باورهایت تعریف نکن ! بهتر بگویم تحقیر نکن!

 

من آنطور که خود می پسندم لباس می پوشم

 

قرمز، زرد، نارنجی ، برای خودم آرایش می کنم گاهی غلیظ

 

می رقصم- گاه آرام ، گاه تند،

 

می خندم بلند بلند بی اعتنابه اینکه بگویند جلف است یا هر چیز دیگر...

 

برای خودم آواز می خوانم حتی اگرصدایم بد باشد و فالش بخوانم،

 

آهنگ میزنم و شاد ترین آهنگ ها را گوش می دهم،

 

مسافرت میروم حتی تنهای تنها ...

 

.حرف می زنم، یاوه می گویم و گاهی شعر،

 

اشک می ریزم! من عشق می ورزم...... من می اندیشم...

 

من نظرم را ابراز می کنم حتی اگر بی ادبانه باشد و مخالف میل تو،

 

فریاد می کشم و اگر عصبانی شوم دعوا می کنم...

 

حتی اگر تمام این ها باآنچه تو از مفهوم یک زن خوب در ذهن داری مغایر باشد.

 

زن من یک موجود مقدس است؛

 

نه از آن ها که تو در گنجه می گذاریشان یا در پستوقایم می کنی

 

تا مبادا چشم کسی به آن بیفتد.

 

نه بدنش و نه روحش را نمی فروشد،حتی اگر گران بخرند.

 

اما هر دو را هر وقت دوست داشته باشد هدیه می دهد؛

 

به هرکه بخواهد، هر جا

 

زن من یک موجود آزاد است.

 

اما به هرزه نمی رود.

 

نه برای خاطر تو یا حرف دیگری؛

 

به احترام ارزش و شأن خودش.

 

با دوستانش، زن و مرد، هر جایی بخواهد می رود،

 

حتی به جهنم!

 

زن من یک موجود مستقل است.

 

نه به دنبال تکیه گاه می گردد که آویزش شود،

 

نه صندلی که رویش خستگی در کند

 

و نه نردبان که از آن بالا برود.

 

زن من به دنبال یک همسفر است،

 

یک همراه، شانه به شانه.

 

گاه من تکیه گاه باشم گاه او.

 

گاه من نردبان باشم ،

 

گاه او.

 

مهر بورزد و مهر دریافت کند.

 

زن من کارگر بی مزد خانه نیست

 

که تمام وجودش بوی قورمه سبزی بدهد

 

و دست هایش همیشه بوی پیاز داغ؛

 

که بزرگترین هنرش گلدوزی کردن و دمکنی دوختن باشد.

 

روزهابشوید و بساید

 

و عصرها جوراب ها و زیر پوش های شوهرش را وصله کندـ

 

زن من این ها نیست که حتی اگر تو به آن بگویی کد بانو!!!!

 

در خانه ی زن من کسی گرسنه نیست ،

 

بچه ها بوی جیش نمی دهند،

 

لباس ها کثیف نیستند و همیشه بوی عطر غذا جریان دارد؛

 

اگر عشق باشد، اگر زندگی باشد!

 

زن من یک موجود سنگیِ بی احساس و بی مسئولیت هم نیست؛

 

ظرافتش، محبتش، هنرش،فداکاریش ، شهوتش و احساسش را آنگونه

 

که بخواهد خرج می کند؛ برای آنهایی که لایق آن هستند.ـ

 

زن من تا جایی که بخواهد تحصیل می کند، کارمی کند،

 

در اجتماع فعال است و برای ارتقاء خویش تلاش می کند.

 

نه مانع دیگران می شود و نه اجازه می دهد دیگران اورا از حرکت بازدارند.

 

گاهی برای همراهی سرعتش را کم می کند

 

اما از حرکت باز نمیایستد.

 

دستانش پر حرارتند و روحش پر شور؛

 

من یک زنم ...

 

نه جنس دوم...

 

نه یک موجود تابع...

 

نه یک ضعیفه ...

 

نه یک تابلوی نقاشی شده،

 

نه یک عروسک متحرک برای چشم چرانی،

 

نه یک کارگر بی مزد تمام وقت،

 

نه یک دستگاه جوجه کشی.

 

من سعی می کنم آنگونه که می اندیشم باشم ،

 

بی آنکه دیگری را بیازارم...

 

فرای تمام تصورات کور،

 

هنجارهای ناهنجار، تقدسات نامقدس!

 

باور داشته باش من هم اگر بخواهم می توانم خیانت کنم،

 

بی تفاوت و بی احساس باشم،

 

بی ادب و شنیع باشم،

 

بی مبالات و کثیف باشم.

 

اگر نبوده ام و نیستم ،

 

نخواسته ام و نمی خواهم.ـ

 

آری؛ زن من عشق می خواهد و عشق می ورزد،

 

احترام می خواهد و احترام می کند.

 

من به زن وجودم افتخار می کنم،

 

هر روز و هر لحظه ...

 

من به تمام زنان آزاده وسربلند دنیا افتخار می کنم

 

و به تمام مردانی که یک زن را اینگونه می بینند

 

و تحسین می کنند

 

آری؛ زن من عشق می خواهد و عشق می ورزد،

 

احترام می خواهد و احترام می کند

 

 

 

 

 

 

 

 

پنج شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, :: 19:41 ::  نويسنده : احسان

 

یه حرفایی همیشه هست


که از عمق نگاه پیداس


از اون حرفای تلخی که


مثل شعر فروغ زیباس


از اون حرفا که یک عمره


به گوش ما شده ممنوع


از اون حرفای بی پرده


شبیه شعری از شاملو

از اون حرفا که میترسیم


از اون حرفا که باید زد


از اون درد دلای خوبای


از اون حرفای خیلی بد

نگفتی و نمیگم ها
حقیقت های پنهونی


از اون حرفا که میدونم


از اون حرفا که میدونی

به زیر سقف این خونه


منم مثل تو مهمونم


منم مثل تو میدونم


 تو این خونه نمیمونم

یه حرفایی همیشه هست


که از درد توی سینس

 


مثل رپ خونی شاهین


پر از عشق و پر از کینس

از اون ناگفته هایی که


خیال کردیم یکی دیگه


دلش طاقت نمیاره


همه حرفامونو میگه

همیشه اخر حرفا


پر از حرفای ناگفتس


همیشه حال ما اینه


همیشه دنیا اشفتس

 

سکوت تو سهمگین تر از سکوت ابرهاست ؛ هرگاه تو سکوت می کنی من می بارم !
شاید به همین خاطر سکوت کرده ای چون تو باران را دوست داری . . .

 

چهار شنبه 27 شهريور 1392برچسب:, :: 12:8 ::  نويسنده : احسان

 بله عروس در چت روم


۱) پرده اول; سمنو
 

یک عدد پسر پای اینترنت نشسته چت می کند و بی خیال با همه حرف می زند. (همه در اینجا همان

سیاهی لشگر این نمایش هستند) ناگهان دختری وارد چت روم می شود و پسر کمی دلش یک جوری

می شود. با دختر حرف می زند. از asl و اسم و محل زندگی شروع می کند...
 

من رویا از تهران و سنم هم نمی گم...مگه نمی دونی نباید از یک خانم سنش را پرسید...! و کم کم این

دختر با بقیه برایش متفاوت می شود و قضیه کمی احساسی می شود. (از این به بعد آهنگ تایتانیک

پس زمینه نمایش است.)
 

- چه غذایی را دوست داری؟
 

- بیف استر..
 

- وا..مگه همچین غذایی هم هست!
 

- همون بیف استراناگف است!! ولی می دونی ما بس که خوردیم با اسم کوچیک صدایش می کنیم!! از

شکل کهای مسنجری که برایش می فرستد حالی به حالی می شود و... کار به جاهای باریکتر می

کشد و تلفن رد و بدل می کنند. پای تلفن با شنیدن صدای هم حسابی دلباخته هم می شوند. صدایی

شبیه صدای بوق تریلی می گوید: چقدر صدای تو قشنگه!!و صدایی شبیه صدای مرغ می گوید: صدای

تو که بهتره!!و دهان جفتشان مثل سمنو شیرین می شود!!
 

 پرده دوم; سیب 

قرار ملاقات می گذارند. هم دیگر را می بینند. هفته ای یک بار گردشی در جاهای خوش آب و هوای

تهران و پارکهایی مثل پارک جمشیدیه!پسر هنوز خودش را برای دختر می گیرد و دختر ادای آدمهای کاملا

عاشق را در می آورد.:« تو چه خوب باشی و چه بد، من همین جوری دوستت دارم!» یکی از نظراتی که

پسر می دهد این است که:« من اگر جای شهردار بودم حتما این پارک را تنها برای دختر ها و پسرها

می ساختم و اصلا اجازه نمی دادم کسی تنها وارد شود!!»و دختر هم حرفهای پسر را تایید می کند!!

(صدای به هم خوردن حال یک عابر پیاده...) پسر تمام سعی اش را می کند که مثل آرنولد یا تام کروز

خودش را نشان بدهد. مثلا در یک صحنه کاملا ساختگی جلوی ماشین می پرد که مثلا دختر خانم

خدایی نکرده زیر ماشین نرود!! و دختر هم مثل نجات یافتگان قلمبه قلمبه قلب بالای سرش می ترکاند!!

و گاهی خودش را با سوفیالورن عوضی می گیرد!!و بعد از این قضایا به این نتیجه می رسند که نمی

توانند این همه دوری را تحمل کنند و باید با هم ازدواج کنند (البته بعد از چند دفعه بیرون رفتن نمی

دانم....) و قضیه به خواستگاری و مراسم سنتی می کشد.و خلاصه دختر و پسر به عقد هم در می آیند

و همه چیز به خوبی و خوشی..... های نویسنده پنج پرده دیگر مانده..
 

ا...فکر کردم فیلم هندی است...ببخشید....پس ادامه می دهیم!
 

 

 پرده سوم; سماق 

کم کم کمی کارشان حالت رسمی پیدا می کند. مدام با هم بیرون می روند و از تمام پارکهای تهران و

حومه!! خاطره می سازند. اسم این مرحله را گذاشتیم سماق چون مثل سماق روی کباب خوشمزه

است..!!حرفهای عشقی و رفتارهای رمانتیکانه از مراحل لاینفک این مرحله است. مدام سعی می کنند

به هم ثابت کنند که «تو همونی هستی که من می خواستم.»


۴) پرده چهارم; سکه

پسر کمی به فکر فرو می رود. او باید شغلی دست و پا کند و شاید هم برای همسرش (همان دختر) هم

کاری بجوید چون « زندگی که شوخی بردار نیست ننه جون!!»از این به بعد نامش سکه است. چون پسر

بدو کار بدو....کجا به هم برسند خدا عالم است... دختر کمی از وضعیت نابسامان اقتصادی ناراضی است

و زبان به غر غر می گشاید و پسر هم کلافه می شود.


۵) پرده پنجم; سیر

این پرده کمی وسایل احتیاج دارد...ترجیحا لوازمی که راحت خرد شوند!! سر همان مسائل مادی یا دیگر

مسائل مهم از جمله طرز راه رفتن و مدل مو و.....دعوا آغاز می شود.
 

-تو از اول منو نمی فهمیدی....
 

- ا...نه بابا...تو خیلی می فهمی!!
 

- یعنی می گی من نفهمم!!؟
 

- آره می گم...می خوام بدون چه کار می توونی بکنی...و از اینجا همان وسایل مذکور وارد گود می

شوند و بر سر عاشقان اینترتی خرد می گردند!(در برخی نسخ ریز ریز هم می شوند!) البته لازم به ذکر

است که دعوا مثل سیر ترشی است کمش مزه زندگی است زیادش باعث اذیت می شود و دل را می

زند....


۶) پرده ششم; سرکه

حالت قهر بعد از دعوا هم کمش خوب است و زیادش دل را می زند و گلو را می سوزاند...


...آه...(پسر سرش را تا جایی که بتواند روی روزنامه خم می کند.)
 

....-(دختر هم به طرز خیلی تابلویی تلویزیون گوش می دهد و محل نمیگ ذارد.)ان شاالله هیچ کس زیاد

از سرکه نخورد...آمین...بگو آمین..ا..ا....بگو آمین... خدا از دهنت بشنود.


۷) پرده هفتم; سبزه
 

کنار سفره هفت سین نشسته اند. پارسال این موقع هیچ کدام همدیگر را نمی شناختند ولی امسال

کاملا همدیگر را می شناسند چه شناختنی!! کم کم برای هم جا می افتند و به هم عادت می کنند...

عادتی عاشقانه... (در ضمن بالاخره با هم آشتی می کنند.) از این جا به بعد تمام زندگی شان سبزه

است....مثل سبزه رشد می کنند و بارور می شوند و می شکفند...


۸) پرده آخر; سراب...

البته اینطور تظاهر می کنند. چون اون دختر و پسر قبلی که تو پله های دادگاه داشتند با هم دعوا می

کردند، یا همین نرگس خودمون دختر سوپرمارکتی سرکوچه که پای همین چت و چت روم روزی سه تا

دوست پیدا می کند و با چهار تا قهر می کند هم از این حرفها زیاد می زد. آخرش هم با یکی از همونا از

طریق اینترنت آشنا(!) شدند و مثلا رفتند خانه بخت. اما یادتان باشد که "مثلا" رفتند خانه بخت...چرا که

این خانه بخت، مثل همان خانه عنکبوت است که با یک نسیم...راستی گفتم دادگاه، این را هم بگویم

که یکی از همین زوج های جوان عاشق، چهارماه در دادگاه خانواده می دوید که ثابت کند، همسرش بعد

از ازدواج بوسیله چت، با چند نفر دیگر دوست شده و به آنها قول ازدواج داده است...دنیاست دیگر،

چرخش دارد و...
 

 

سه شنبه 26 شهريور 1392برچسب:, :: 16:19 ::  نويسنده : احسان

کوتاه و آموزنده : خود‌خواه نباشید!



اسب و الاغی با هم سفر می کردند.الاغ به اسب گفت : “اگر دلت می خواهد من زنده بمانم، کمی از

بار من را بردار.” اما اسب به او اعتنایی نکرد. الاغ که نمی توانست سنگینی آن همه بار را تحمل کند، به

زمین افتاد و جان داد. آن گاه صاحب اسب تمام بارها ، به اضافه‌ی پوست الاغ را پشت اسب گذاشت.

اسب همچنان که زیر بار کمر خم کرده بود، ناله می کرد و با خود می گفت : ” افسوس! چه حماقتی

کردم.من حاضر نشدم اندکی از بار الاغ را به دوش بکشم. حالا نه تنها مجبورم باری را که بردوش او بود،

بلکه پوست او را هم به دوش بکشم.”

شنیده ام که در اندونزی درختی به نام «یوپاس» وجود دارد.این درخت سم ترشح می کند و چنان انبوه و

پر است که هر گیاهی را که در پای آن رشد کند ، نابود می کند. این درخت پناه می دهد،‌سایه دارد و

نابود می کند.

متاسفانه باید بگویم که من کسانی را می شناسم که مانند این درخت هستند.فکر کنم شما هم

کسانی از این نوع را می شناسید. این آدم ها خودپسندند. آن ها همه چیز را برای خود می خواهند که

مرکز توجه واقع شوند. هیچ علاقه ایی به کمک به دیگران ندارند ، ولی از همه به نفع خود بهره می

جویند. آنها مانند درخت «یوپاس» خاصیتی برای اطرافیان ندارند و باعث شکوفایی ، رشد و باروری

دیگران نمی‌شوند.

از طرف دیگر یادم می آید وقتی کوچک بودم سعی می کردم روی ریل راه آهن راه بروم. چند قدم بیشتر

نمی توانستم راه بروم و تعادل خود را از دست می دادم. اما اگر با دوستم روی ریل قرار می‌گرفتیم می

توانستیم دست یکدیگر را بگیریم و تعادل خود را حفظ کنیم. در این صورت می توانستیم تا آن سر دنیا

برویم.

من و تو حق انتخاب داریم.می توانیم مثل درخت یوپاس باشیم. «سم خودخواهی» ترشح کنیم. فقط به

خود و خواسته هایمان بیندیشیم. در خودخواهی جا خوش کنیم یا این که همزمان با رشد زندگی به

دیگران یاری دهیم. می توانی زندگی را در خدمت دیگران باشی، یا با خودپسندی گمراه کننده آن را هدر

دهی. یا باید از مردم سوء استفاده کنی یا با آنها دوست شوی. هر دو باهم ممکن نیست.
نتیجه گیری دگرش:


کمی به دور و بر خودت نگاه کن…به دیگران نه، به دور و بر خودت و رفتارت. امروز تا همین الان چقدر

خودخواه بودی، در رانندگی ، در صف مترو و اتوبوس، در محل کار، در خانه …!!!؟؟؟ عادت کرده ایم تا به

راحتی فقط به آنچه برای خود می خواهیم فکر کنیم و بخاطر آن هر کاری انجام دهیم. بسیاری را می

بینم که هر روز تلاش می کنند هر چه بیشتر از روز قبل بر دارایی ها، پُست و مقام خود بیافزایند حتی به

قیمت آسیب رسیدن به همسایه شان و حتی خواهر و برادر خویش!!!!!!

از همین امروز آغاز کن. در کنار صبحانه ایی که برای توانمندی جسمت می خوری، یک جمله برای

توانمندی روح و جانت نیوش جان کن :

من با بخشش و دوستی، نسبت به همنوع خود سم خودخواهی را از خود دور خواهم کرد.


بزرگی می گوید :

«به ندرت همسایه مان را با همان ترازویی می کشیم که خودمان را وزن می کنیم!
 

سه شنبه 26 شهريور 1392برچسب:, :: 16:11 ::  نويسنده : احسان

در روایات آمده است که رسول الله هر گاه به شخصی نگاه می‏کرد و از او خوشش می‏آمد، می‏فرمودند: «شغلی هم دارد؟». اگر می‏گفتند نه، می‏فرموند: «از چشمم افتاد». عرض می‏شد: چرا ای رسول خدا؟ می‏فرمود: «زیرا اگر مؤمن، شغل و حرفه‏ای نداشته باشد، دین خود را وسیله امرار معاش می‏کند.» ۱ و در جای دیگر فرموده‏اند : «هر گاه کسی ازدواج کند، نصف دین را کامل می‏کند و برای حفظ نصف دیگر باید تقوای خدا را پیشه کند و اهل و عیال اختیار کنید؛ زیرا که این کار، روزی شما را زیاد می‏کند ».۲
اگر به این احادیث دقت کرده باشید ، متوجه اهمیت و ارزش این دو مقوله ( کار و ازدواج ) خواهید شد ، و به جایگاه آنها پی خواهید برد . آیا واقعا به این موضوع فکر کرده‏اید که اگر شغلی مناسب در اختیار نداشته باشید ، از چشم بزرگ‏ترین شخصیت دنیا و اسلام افتاده‏اید ، یا با نداشتن همسر، نصف دین خود را کامل نکرده‏اید؟!
امروزه به دلیل تراکم جمعیت و مسائل اقتصادی و فرهنگی ، با مشکل کار، مواجه هستیم و بی‏کاری ، سن ازدواج را در بین جوانان افزایش داده است .
شاید در دانشگاه با دروسی که نقش پیش واحد را برای واحدهای دیگر بازی می‏کنند ، برخورد کرده‏اید. اگر این پیش واحد، پاس نشود ، نمی‏توانید درس مورد نیاز ترم بعد را گرفته و پاس کنید ، کار هم دقیقا نقش پیش واحد را برای ازدواج بازی می‏کند . اگر شخص ، شغل مناسبی در اختیار نداشته باشد به ندرت می‏تواند خانواده‏ای تشکیل دهد و از عهده مخارج آن برآید . در این جا به اهمیت این جمله گذشتگان می‏رسیم که: «کار ، جوهره مردان را می‏سازد. » اگر در بین جوانان، بخصوص جنس مذکر، دقت کرده باشید ، می‏بینید که کار و یا شغل درآمدزا برای آنان از اهمیت ویژه‏ای برخوردار است، و اگر به این هدف عمده و مهم خود دست نیابند ، با مشکلات فراوانی از جمله مشکلات اقتصادی و حتی مشکلات روحی ـ روانی نیز روبه رو می‏شوند .
اما نمی‏توان صرفا به دلیل نداشتن کار یا شغل مناسب ، امر مهم ازدواج را نادیده گرفت و معیارهای مهم دیگر را فراموش کرد و نیاز به داشتن زندگی مشترک را فقط به دلیل نداشتن کار ، کنار گذاشت . همان طور که در احادیث دیگر دیده‏ایم ، به فرموده پیامبر(ص) : بی همسران را همسر دهید ، زیرا با این کار ، خداوند ، اخلاق آنان را نیکو و روزی‏شان را زیاد می‏کند و به جوان‏مردی شان می‏افزاید. از این نکته بر می‏آید که به واسطه امر مهم ازدواج ، خداوند ، شخص را در به دست آوردن شغل (که همان وسیله روزی است) ، یاری می‏کند .
پس در این زمینه بدون تردید ، کار ، مقدمه‏ای برای ازدواج است . اما شاید شما هم که به کرّات دیده‏اید که در جامعه‏ای که در آن زندگی می‏کنید ، به ویژه شهرهای صنعتی بزرگ، دارای چنین ویژگی هستند که خانواده‏های ساکن در این شهرها ، زمانی که مسئله ازدواج مطرح می‏شود ، اکثریت آنها از پول زیاد به عنوان ملاک اصلی برای ازدواج یاد می‏کنند و همان طور که پول فراوان، منوط به داشتن شغل پول ساز است ، بنا بر این ، سختگیری این خانواده‏ها به شغل افراد می‏رسد . یعنی دیگر داشتن شغل مناسب، کافی نیست ، بلکه داشتن شغلی درآمدزا آن هم به مقدار فراوان، مورد تأیید این خانواده است . در صورتی که من معتقدم و شاید شما هم موافق باشید که به قول قدیمی‏ها: « پول، خوش‏بختی نمی‏آورد».
درست است که برای تأمین اکثر نیازهای بشریت، پول مهم است، اما همه آن نیست . حتی این که پول فراوان، ممکن است سودی نداشته باشد که هیچ ، بلکه درد سر آفرین نیز شود . پس توصیه ما این است که در امر خطیر ازدواج (که از جانب خداوند و پیامبرانش این گونه بر آن سفارش شده است) ، کمی از سختگیری‏ها بکاهیم و با دقت و به آسانی به آن بنگریم ، و فقط به داشتن شغل مناسب و درآمدزا و به اندازه کفاف نیازهای یک خانواده ، خود را قانع کنیم ، تا بدین گونه، شرایط ازدواج را برای کسانی که شغل مناسب دارند مهیا سازیم. فکر می‏کنم اگر این گونه بیندیشیم ، دیگر خبری از افزایش سن ازدواج در میان جوانان نباشد!
یادمان نرود ، محبوب‏ترین بنیان‏ها نزد خداوند ، بنیان خانواده است۳ و ازدواج ، سنت پیامبر(ص) است و کسی که از آن روی گرداند ، از او نیست .۴ هر که دوست دارد خدا را پاک و پاکیزه دیدار کند ، با داشتن همسر به دیدارش برود .
 

سه شنبه 26 شهريور 1392برچسب:, :: 15:53 ::  نويسنده : احسان

متشکرم همسرم!


تعارف که نداريم. ما معمولاً چيزهايي را که همسرمان از ما دريغ کرده است به خوبي به ياد مي آوريم اما

آيا تا به حال فکر کرده ايم همسرمان چه چيزهايي به ما داده است و ما به خاطرش قدرداني نکرده ايم؟

شايد بگوييد وظيفه اش بوده شايد بگوييد:«زنم است و وظيفه اش است که خانه را مرتب کند.»

«شوهرم است و وظيفه اش است که خرجي خانه را بدهد» يا «تولدم بوده و وظيفه اش بوده برايم کادو بخرد.»

حتي اگر همه چيزهايي که شما مي گوييد درست باشد که البته نيست، باز هم قدرشناسي رابطه

شما با همسرتان را بهتر مي کند، سلامت روان خودتان را بالا مي برد و اصلا نگاه تان به زندگي

اجتماعي را عوض مي کند. پس مي ارزد که تکنيک هايش را ياد بگيريد.



4 فايده تشکر از همسر

مجله سپيده دانايي نوشت:

«يک تشکر خشک و خالي به چه دردي مي خورد». «هر کس بايد وظيفه خودش را انجام دهد و نبايد از

ديگران توقع قدرداني داشته باشد»، اين جمله هاي نادرست متاسفانه آن قدر فراگيرند که خيلي از ما

باورشان کرده ايم. اما روان شناس ها مي گويند قدرشناسي دست کم روي اين چهار چيز تاثير مي

گذارد:




۱ -رابطه با همسرتان را مثبت ميکند:

کساني با شما بيشتر ارتباط برقرار مي کنند که بدانند شما علاوه بر اين که بدي هايشان را مي

شماريد، لطف هايشان را هم هميشه به ياد داريد. حالا اين آدم چه پدرتان باشد،چه مادرتان، چه

همسرتان، چه کارفرمايتان، چه استاد دانشگاه تان، چه همکارتان و چه دوست تان، از آدم قدرشناس

بيشتر خوشش مي آيد.

به همين خاطر است که روان شناس ها مي گويند قدرشناسي روابط ما با ديگران را مثبت مي کند، به

خصوص وقتي اين فرد همسرتان باشد يعني کسي که مي خواهيد يک عمر با او زندگي کنيد. اصلاً

بخش زيادي از رضايت زندگي به همين رابطه مثبت برمي گردد.




۲ -رضايت از زندگي را بالا مي برد:

آدم هاي قدرشناس تر آدم هاي راضي تري هستند. از زندگي خودشان بيشتر لذت مي برند و خوبي

هاي همسر را بيشتر مي بينند و درک مي کنند. اين رضايت از زندگي خودش کم چيزي نيست. اصلا يک

جورهايي رضايت از زندگي خود خوشبختي است.





۳ -افسردگي را کم مي کند:

قدرشناسي افسردگي را کم مي کند. مي دانيد چرا؟ راستش را بخواهيد افسردگي از يک نوع

خودخواهي خيلي عميق اما خيلي پنهان سرچشمه مي گيرد. تا وقتي که ما در مقام گيرنده مطلق

باشيم و توقع داشته باشيم همه چيز و از جمله محبت را دو دستي به ما تقديم کنند، معلوم است که

افسرده مي شويم. چون که ذاتاً دنيا اين جور جايي نيست که مفتي مفتي و بدون تعامل تو را به چيزي

برساند. آدم هاي قدرشناس به اين دليل افسرده نمي شوند که اين حس قدرداني با آن حس پنهان

خودخواهي مقابله مي کند.





۴ -خشم و حسادت را کمرنگ مي کند:

هم خشم و هم حسادت به گونه اي از ناکامي سرچشمه مي گيرد. خشم به اين خاطر شکل مي گيرد

که ما براي رسيدن به هدف مان با مانع روبه رو شده ايم و حسادت هم به اين خاطر که ما دلمان مي

خواسته است در جايگاه يک نفر ديگر باشيم اما الان نيستيم. اما حس قدرداني به معناي رضايت حداقل

از جنبه هاي مثبت وضعيت فعلي است. يعني دقيقاً بر خلاف حس هايي که به خشم و حسادت دامن

مي زند.






قدرشناسي را بياموزيم

براي اين که يک نفر، آدم قدرشناسي شود هيچ وقت دير نيست. قدرشناسي يک مهارت است که مي

شود هميشه آن را آموخت و تجربه کرد.

شما مي توانيد چهار راهکار نخست را چهار گام يک روش به حساب بياوريد و چهار راهکار دوم را هم

همين طور چهار گام يک روش ديگر.






روش نخست: مقايسه فهرست دريافت و پرداخت

اجراي اين روش کاري ندارد. فقط احتياج به يک حافظه خوب و يک انصاف خوب‌تر دارد:

گام۱:

از همسرم چه چيزي گرفته ام؟ فهرست همه کارهاي ريز و درشتي را که همسرتان براي تان انجام داده

است تهيه کنيد. باور کنيد اگر منصف باشيد اين فهرست آن قدر طولاني مي شود که خودتان هم خجالت

مي کشيد! يادتان باشد چيزهاي ناچيز و کارهاي بزرگ را کنار هم رديف کنيد و از هيچ کدام صرف نظر

نکنيد. کم کم حس قدرشناسي شما را قلقلک مي دهد.


گام۲ :

به همسرم چه چيزي داده ام؟ خب! حالا موقع اين است که خودتان را تحويل بگيريد. ببينيد به همسرتان

چه چيزهايي داده ايد. از کوچک و بزرگ همه کارها را رديف کنيد. اميدوارم از آن آدم ها باشيد که فهرست

پرداخت و دريافت شان تقريبا به يک اندازه باشد وگرنه يا خيلي قدرناشناس ايد يا خيلي قدر ناديده!



گام ۳:

چه مشکلاتي براي همسرم به وجود آورده ام. خب! حالا بايد ببينيد چه زجرهايي به همسرتان داده ايد!

سخت است نه! حتماً مي گوييد خب عمدي نبوده، تصادفي بوده است، حقش بوده يا از اين قبيل حرف

هاي صد تا يک غاز. چه طور وقتي در ذهنتان بدي هاي يک نفر را رديف مي کنيد از اين قبيل بذل و

بخشش ها نمي کنيد؟ خرده جنايت هايتان را فهرست کنيد!





گام۴:

فهرست ها را با هم مقايسه کنيد! طول و عرض همين سه فهرست را که با هم مقايسه کنيد خودتان

دست تان مي آيد که چه قدر بايد به دوز قدرشناسي تان اضافه کنيد. بهتر است به محتواي جاهايي که

بايد بيشتر قدرشناس شويد توجه کنيد.







روش دوم: اصلاح باورهاي قدرناشناس

اين روش کمي پيچيده تر است. شما به غير از حافظه بايد روي باورهاي عميق تان کار کنيد. باورهايي

که ممکن است از بچگي در شما به وجود آمده باشد و به اين راحتي نشود تغييرشان داد!

گام۱ .

باورهاي قدرناشناس را رديف کنيد! کافي است قبل از هر چيز همه فکرهايي را که موقع قدرناشناسي به

کله تان مي زند، رديف کنيد، فکرهايي مثل «نه اصلاً لازم نيست»، «وظيفه اش بوده»، «حالا دفعه ديگر» و...



گام ۲ .

باورهاي قدرناشناس را دسته بندي کنيد! با توجه به علت هاي قدرناشناسي مي توانيد باورهايتان را به

دسته هاي «باور به نياز نبودن قدرداني»، «باور به چاپلوسي بودن قدرداني» ، «باور به حقارت بودن

قدرداني» و از اين قبيل دسته ها تقسيم کنيد. يادتان باشد معمولاً باورهاي قدرناشناسانه از همين چند

دسته اند.




گام ۳ .

باورهاي قدرشناسانه را جايگزين کنيد !حالا هر چه را که تا به حال در ذهن تان ساخته ايد بي خيال

شويد و ببينيد اگر باورهايي مثل «قدرت بودن قدرشناسي»، «سالم بودن قدرشناسي» و از اين قبيل را

جايگزين کنيد، نگاه تان به دنيا چه تغييري مي کند.




گام ۴ .

رفتارتان را با باورتان هماهنگ کنيد! اگر باورتان تغيير نکرده است و هنوز قدر ناشناس ايد که هيچ اما اگر

باورهاي تان قدرشناسانه شده اند دست به کار شويد و برويد همين الان از همسرتان تشکر کنيد!




از تو ممنونم

صبا - اگر پس از خواندن اين مطلب هنوز هم ياد نگرفته ايد که چطور از همسرتان تشکر کنيد، مجبوريم

به شما يک تقلب برسانيم. شما مي توانيد همين حالا براي تشکر از همسرتان متن زير را براي او

پيامک کنيد، يا اگر به اينترنت دسترسي داريد مي توانيد اين متن را برايش ايميل کنيد، اگر هيچ کدام از

اين کارها را نمي توانيد انجام دهيد حداقل متن زير را با دستخط خودتان بنويسيد و به در يخچال

بچسبانيد، مطمئنا همسر شما با ديدن آن خوشحال خواهد شد:


همسر عزيزم!

براي همه وقت هايي که مرا به خنده واداشتي

براي همه وقت هايي که به حر ف هايم گوش کردي

براي همه وقت هايي که به من شهامت و جرأت دادي

براي همه وقت هايي که با من شريک شدي

براي همه وقت هايي که با من به گردش آمدي

براي همه وقت هايي که خواستي در کنارم باشي

براي همه وقت هايي که به من اعتماد کردي

براي همه وقت هايي که مرا تحسين کردي

براي همه وقت هايي که باعث راحتي و آسايش من هستي

براي همه وقت هايي که گفتي "دوستت دارم"

براي همه وقت هايي که در فکر من بودي

براي همه وقت هايي که برايم شادي آوردي

براي همه وقت هايي که به تو احتياج داشتم و تو با من بودي

براي همه وقت هايي که دلتنگم بودي

براي همه وقت هايي که به من دلداري دادي

براي همه وقت هايي که در چشمانم نگريستي و صداي قلبم را شنيدي

به خاطرهمه اين ها از تو ممنونم ...


دوستت دارم
 

سه شنبه 26 شهريور 1392برچسب:, :: 15:40 ::  نويسنده : احسان

آشنایی با نشانه‌های یک مرد رویایی


ما نه می‌توانیم جادو کنیم و نه چیزی را پیشگویی کنیم. تنها می‌توانیم با دیدن و یادآوری برخی

نشانه‌ها، امکان شناسایی مرد رویاییتان را برای شما فراهم کنیم. فهمیدن اینکه آیا یکی از همین

مرد‌های اطرافتان، مرد زندگی شماست یا نه، کمی زمان می‌برد. پس با نشانه‌های یک مرد رویایی آشنا

شوید و ببینید که چه کسی در اطرافتان این نشانه‌ها را در رفتار‌هایش بروز می‌دهد.


نشانه اول؛ احترام

وقتی می‌خواهیم ببینیم که آیا یک مرد، مرد واقعی زندگی شماست، اول باید به این نکته توجه کنیم،

وجود احترام است. احترام موضوعی است که در صدر جدول خوشبختی قرار دارد و خودش را به هزار و

یک جلوه نشان می‌دهد و البته احترام یک موضوع ۲جانبه است؛ موضوعی که هم شما برای

رعایت‌کردنش باید تلاش کنید و هم باید همسرتان در رفتار‌هایش آن ‌را نشان دهد. اگر می‌خواهید بدانید

احترام در رابطه میان شما و نامزدتان جایی دارد، می‌توانید از نشانه‌های زیر کمک بگیرید:

_ به احساسات و نگرانی‌های شما گوش می‌کند و بدون نصیحت کردن یا رنجیدن، برای درک کردنشان تلاش می‌کند.

_ اهل سازش است و به خاطر منافع مشترکتان کوتاه می‌آید. او گذشت‌های شما را می‌بیند و برای کم

کردن فشار روی شما و ارتباطتان، گاهی از خواسته‌هایش می‌گذرد.

_ می‌داند که یک آدم بی‌عیب و نقص نیستید اما شما را همان‌طور که هستید دوست دارد و با دیگران

مقایسه‌تان نمی‌کند.

برای نظر‌های شما ارزش قائل است؛ قبل از هر تصمیم اساسی‌ای، نظر شما را می‌پرسد و با تک‌روی

سعی نمی‌کند حرف خودش را به کرسی بنشاند.

_ وقتی موفقیتی به دست می‌آورید با تمام وجود برایتان خوشحال می‌شود و سعی می‌کند زمینه را

برای موفقیت‌های آینده‌تان فراهم کند.

_ احترام فقط در لحن خوب و رفتار پرمحبت خودش را نشان نمی‌دهد. پس اول ببینید که نامزدتان

نشانه‌های بالا را در رفتار‌هایش نشان می‌دهد یا خیر و بعد وجود آن‌ها را در رفتارهای خودتان بررسی کنید.

نشانه دوم : اولویت‌های مشترک

همه ما ایده‌آل‌هایی در ذهنمان داریم که از بچگی، ‌وقتی صحبت ازدواج در آینده می‌آید، در ذهنمان چرخ

می‌زنند. از ویژگی‌های ظاهری‌ای مثل قد و وزن گرفته تا شرایط مالی، تحصیلات و خصلت‌های رفتاری.

مسلما هیچ دختری دوست ندارد همسر آینده‌اش بی‌پول یا بدخلق باشد اما اولویت‌گذاری آدم‌ها برای

این ویژگی‌ها یکسان نیست. یکی به شأن اجتماعی اهمیت بیشتری می‌دهد و یکی به خلق‌وخو؛ یکی

خانواده برایش مهم است و یکی هم پول. اما برای شما کدام مهم‌تر است؟

_ برای انتخاب همسر، به الگوهای دیگران نگاه نکنید و سعی کنید که این موضوعات مهم را از نظر

خودتان دسته‌بندی کنید.

_ مهم نیست که از نظر بقیه فردی که انتخاب کرده‌اید چقدر شگفت‌انگیز یا ایده‌آل است، مهم این است

که این فرد چقدر به معیارهای خود شما نزدیک باشد و البته اینکه از مرزبندی‌ها و خط قرمز‌هایتان هم

عبور نکند.

_ اگر به یک مورد خاص فکر می‌کنید و برای ازدواج فردی را بررسی می‌کنید، اول ۱۰ ویژگی مهمی که

برایتان در اولویت قرار دارند را روی کاغذ بیاورید و بعد در مورد ایده‌آل بودن یا نبودن این فرد تصمیم بگیرید.

حتی اگر او ۷ ویژگی از این ۱۰ تا را داشته باشد، می‌تواند یک همسر مناسب برای شما باشد.

_ تا اینجای کار ۵۰ درصد مشکل حل شده. حالا وقت آن است که از این همسر آینده هم بخواهیم

اولویت‌هایش را روی کاغذ بنویسد و ببیندکه آیا شما هم می‌توانید همسر اید‌ه آلی برایش باشید یا نه!

نشانه سوم : از خط قرمز‌ها نمی‌گذرد

در هر ارتباطی خط قرمز‌هایی هست که شکسته شدنشان همه چیز را به هم می‌ریزد و البته

محدودیت‌های همه ارتباط‌ها مثل هم نیستند. وقتی که پای زندگی مشترک به میان بیاید، خط قرمز‌ها

پیچیده‌تر و گاهی هم غیرقابل عبور‌تر می‌شوند و به همین دلیل یکی از اصلیترین نشانه‌هایی که به

شما می‌گوید یک مرد، همسر ایده‌آل شماست، احترام به همین خط قرمز‌هاست.



_ یک همسر ایده‌آل نباید تنها و تنها از مسیرهایی که خودش درست می‌داند عبور کند بلکه باید نگاهی

به مفهوم درست در ذهن شما بیندازد و در صورتی که می‌بیند انجام یک کار به تصور ذهنی شما در

موردش آسیب می‌زند، از انجام دادنش دست بردارد.

_ بعضی از خط قرمز‌ها در همه ارتباط‌ها مثل هم هستند و بعضی‌های دیگر هم تنها در مورد زندگی

مشترک شما صادق هستند. پس اگر او می‌خواهد برایتان بهترین همسر دنیا باشد، باید هر دوی این

مسیرهای ممنوعه را بشناسد و به آن‌ها احترام بگذارد.

_ شما هم در این مورد یک وظیفه دارید. درست است که بسیاری از این مرزبندی‌ها جزو کلیشه‌هایی

هستند که همه مرد‌ها از آن باخبرند اما اگر مورد دیگری در ذهنتان وجود دارد، انتظار نداشته باشید که

مردتان آن را حدس بزند بلکه با توضیح آن موضوع و بیان دلایلتان، اهمیت این خط قرمز را بازگو کنید و از او

بخواهید که به این محدودیت احترام بگذارد.



نشانه چهارم : اجازه می‌دهد خودتان...

همه ما دوست داریم بهترین باشیم. بهتر از چیزی که هستیم و حتی بهتر از چیزی که در توانمان

هست. به خصوص اگر مقابل فردی بنشینیم که دوستش داریم و نگران از دست دادنش هستیم، دوست

داریم خودمان را به‌مراتب بهتر از خود واقعیمان جلوه دهیم و ضعف‌ها و شکست‌هایمان را در مقابلش

پنهان کنیم. دوست داریم او فکر کند، قوی‌ترین و ایده‌آل‌ترین دختر جهان هستیم و هیچ جای دنیا، فردی

به مهربانی، صبوری و دانایی ما پیدا نمی‌شود ولی مدتی که بگذرد، ‌این تلاش برای بیش از حد خوب

بودن و در واقع یکی دیگر بودن، برایمان خسته‌کننده می‌شود و میل ماندن در آن رابطه را از وجودمان دور

می‌کند.

_ باید بدانید در یک رابطه ایده‌آل و در مقابل مردی که مرد زندگیتان است، شما هیچ نیازی به پنهان کردن

خود واقعیتان نخواهید داشت.

_ این حس به شما اعتماد به نفس می‌دهد و نمی‌گذارد که با حسادت، ترس‌ها و بی‌اعتمادی‌های

بی‌مورد یا احساس ناامنی، زندگی مشترکتان را خراب کنید.



_ می‌دانید او شما را همان‌طور که هستید دوست دارد و حتی اگر هزار زن قدرتمند‌تر و دانا‌تر از شما

مقابلش ظاهر شوند، ‌باز هم شما را انتخاب می‌کند.

نشانه پنجم : از شما دفاع می‌کند

گرچه بهترین حالت ممکن این است که ازدواج شما همه را خوشحال کند و کوچک‌ترین سردی و مشکلی

در این مسیر پیش نیاید اما نباید فراموش کنید که این حالت رویایی همیشه هم اتفاق نمی‌افتد. تفاوت

در انتظار‌ها، تفاوت‌های خانوادگیو سبک زندگی و بسیاری عوامل دیگر می‌تواند انتقاد دیگران را متوجه

شما و تصمیم مشترکتان کند. انتقادهایی که گاهی از طرف خانواده و اطرافیان شما بیان شده و گاهی

هم به نامزدتان گفته می‌شوند و گوش او را پر می‌کنند.

_ اگر او همسر ایده‌آل شما باشد، با شنیدن این داوری‌ها و گوشه کنایه‌ها از تصمیمش دلسرد نمی‌شود

و برای راضی کردن دیگران، به فکر تغییر برنامه‌هایش نمی‌افتد.

_ شاید شما ۲ نفر با گرفتن یک تصمیم مشترک بتوانید راه را برای این ازدواج هموار‌تر کنید اما یک مرد

ایده‌آل هرگز بار این تغییرات را به دوش شما نمی‌اندازد و با قرار دادنتان در برابر دیگران، به‌دنبال حاشیه

امنی برای خودش نمی‌گردد.

نشانه ششم : حستان به شما می‌گوید...

حتی اگر او تمام نشانه‌هایی که یک همسر ایده‌آل باید داشته باشد را دارد، باز هم به معنای این نیست

که او مردی است که برای آرامش شما آفریده شده است. با وجود بررسی تمام این موضوعات، دست

آخر باید به این فکر کنید که چه حسی درباره این مرد دارید.

_ آیا هر زمان که او را می‌بینید احساس شوق و هیجان سراغتان می‌آید؟ آیا بعد از هر دیدار، با اشتیاق

منتظر گذاشتن قرار بعدی می‌مانید؟ آیا وقتی صحبت از ازدواج می‌شود، دلتان می‌خواهد که زود همه‌چیز

جفت‌وجور شود و برای همیشه در کنار او باشید؟

_ اگر پاسخ شما به این سوال‌ها منفی است اما وقتی دو‌دو‌تا چهارتا می‌کنید، می‌بینید که او ایرادی

ندارد که بخواهید به خاطرش از ازدواج صرف‌نظر کنید، ‌دست نگه‌دارید!

_ حسی که شما باید به همسر آینده‌تان داشته باشید، حرف اول و آخر را می‌زند؛ حسی که اگر

نباشد، ‌با وجود تمام ویژگی‌های مثبت هم نمی‌تواند شما را به ماندن در یک زندگی دلگرم کند.
 

سه شنبه 26 شهريور 1392برچسب:, :: 15:36 ::  نويسنده : احسان

توصیه هایی برای وقتی هیچ خبری از خواستگار نیست!!
وقتی هیچ خبری از خواستگار نیست!!


مهم این نیست که چه عواملی باعث می شوند شانس ازدواج یک دختر پایین بیاید. به هر حال هر

دلیلی که پشت ماجرا باشد، باید بپذیریم که در دوره و زمانه فعلی خیلی ها سن شان بالا رفته و هنوز

مجرد مانده اند و خیلی ها هم به سن تجرد قطعی رسیده اند.

ازدواج هایی که در گذشته در دهه دوم زندگی شکل می گرفت حالا به دهه سوم و چهارم رسیده و

شانس متاهل شدن را پایین آورده است.

اگر در چنین شرایطی هستید، چند نکته را برای کنار آمدن بهتر با شرایط به شما یادآوری می کنیم:

برای تغییر شرایط دست به کار شوید

- بدون هیچ سوگیری و پیش‌داوری با خود خلوت کنید و به دنبال علت این امر بگردید. بررسی کنید تا

بفهمید اشکال کار کجاست؟

خانواده، محل زندگی، عدم صلاحیت یکی از اطرافیان، میزان تحصیلات، نوع شغل، توقعات و

خواسته‌های‌تان و... بی‌تردید پس از شناخت علت، می‌توانید با مشورت از متخصصان در جهت

راهکارهایی، برای رفع آن گام بردارید.



مثلاً ممکن است شما دختر در حال تحصیلی باشید که به گمان خودتان خواستگار ندارید، در حالی که

والدین‌تان ترجیح می‌دهند به خواستگاران شما جواب منفی دهند و چیزی در این زمینه به شما نگویند

تا آرامش خیالتان برای ادامه تحصیل مخدوش نشود.



لذا در صورت صحت چنین رفتاری، شما می‌توانید با خانواده‌تان بدون هیچ تعارفی به صحبت بنشیند و از

تمایل‌تان به ازدواج، با آنها گفت‌وگو کنید و یا با شخص امین و دلسوزی موضوع را در میان بگذارید و از او

بخواهید والدین‌تان را راجع به این مسئله آگاه سازند و از خواسته شما مطلع گردانند.

- به درونتان مراجعه کنید؛ به ضعف‌ها و خصلت‌های ناپسند خود توجه کرده و درصدد رفع آنها برآئید. چه

بسا ممکن است به دلیل وجود یک صفت بد یا یک رذیله اخلاقی و رفتاری، مورد‌پسند دیگران واقع نشوید و یا به واسطه وجود آن صفت، از لطف و رحمت خداوند دور بمانید.



- طرز برخورد خود را در خانواده، دوستان، جامعه و... مورد بررسی قرار دهید. ادب و احترام و رفتارهای

مناسب و به دور از شوخی‌های زیاد و جلف بودن می‌تواند برای جلب نظر یک مرد مفید باشد. از سوی

دیگر برخوردهای نامناسبی چون اخم و بدخلقی در مواجهه با یک نامحرم نیز می‌تواند حالت طرد‌کنندگی

ایجاد کند. لذا، سعی کنید رفتار میانه‌ای داشته باشید نه اغواگر و تحریک‌کننده باشید و نه اخمو و عصبی.

- توقعات خود را بهینه کنید. برخی از دختران همه‌چیز را با هم می‌خواهند و در جمع دوستان و بستگان

به گونه‌ای هم صحبت می‌کنند که در دیگران این تصور را ایجاد می‌کنند که آنها بسیار متوقع می‌باشند و

اهل سازگاری نیز نیستند. اگر مرتکب این اشتباه شده‌اید سعی کنید با كم كردن این توقعات و بیان این

مسئله در موقعیت‌های مناسب (انتظارات من برای ازدواج و ...) زمینه ازدواج خود را فراهم كنید

- بالغ باشید. نیازی نیست که در هر محیط عمومی که وارد می شوید یا طوری رفتار کنید که همه

بفهمند شما از تجردتان ناراضی هستید یا همه فکر کنند شما قید شوهر کردن را زده اید و هیچ علاقه

ای به تاهل ندارید. یک رفتار معقول و بالغانه اتخاذ کنید.

در جمع هایی که از شما درباره تمایل تان به ازدواج سوال می شود، به گفتن این عبارت بسنده کنید:

«اگر مورد خوبی باشد من به ازدواج مایلم.» یا «من آدم سختگیری نیستم و اگر خواستگار موجه و هم

کفوی باشد مخالفتی ندارم».

- اعلام کنید که خواستگار می خواهید.

منظورمان از این عبارت این نیست که همه جا در بوق و کرنا کنید و خود را مشتاق ازدواج نشان دهید.

اما در جمع دوستان متاهل و اقوام نزدیک تان بگویید من آمادگی ازدواج را دارم.

اگر مورد خوبی در دوستان و آشنایان تان سراغ دارید، من مانعی برای آشنایی و ازدواج نمی بینم. این

جمله به معنی ذوق زدگی شما برای ازدواج نیست. بلکه آمادگی منطقی شما را نشان می دهد.

- فعالیت های اجتماعی تان را بیشتر کنید.

بسته رفتار نکنید و اجازه دهید دیگران شما را بهتر بشناسند. منظورمان از این جملات عرضه کردن خود

به همه کس نیست. اما اگر فرضا در کلاس زبان، دانشگاه یا محل کارتان فرد موجهی را شناختید که می

توانست گزینه خوبی برای ازدواج باشد، با او با اخم و فاصله و ترشرویی برخورد نکنید.



نجابت به هیچ وجه به معنای ترشرویی نیست. شما در حالی که حد و مرزهای خود را دارید و اجازه نمی

دهید دیگران بیش از حد بهتان نزدیک شوند، می توانید فضایی برای تعامل بیشتر و شناخت بیشتر

ویژگی های برجسته تان فراهم کنید.

اجازه دهید افرادی که موجه تشخیص می دهید ویژگی های مثبت و تاثیرگذار رفتار شما را کشف کنند.

با تمام این ها چند نکته را در وضعیت فعلی تان به ذهن بسپارید:

- بپذیرید دنیا به آخر نرسیده است. ازدواج همه زندگی نیست‌، بلكه تنها یک بعد از ابعاد زندگی است؛

پس تا زمانی که شرایط ازدواج‌تان مهیا شود، فرصت را غنیمت بشمارید و در تعالی دیگر ابعاد زندگی‌تان

بکوشید.

- نداشتن خواستگار و یا تاخیر در ازدواج‌ را به عنوان یک مسئله ببینید نه یک معضل و مشكل لاینحل؛

بپذیرید شما تنها فردى نیستید كه با این مسئله مواجه شده‌اید.

- به جنبه‌های مثبت این تاخیر بیندیشید و بپذیرید که زود ازدواج ‏كردن نشانه موفقیت در امر ازدواج و

تأمین خوشبختى و سعادت همیشگى نیست.

چه بسا به موجب این تاخیر شما شناخت عمیق‌تری از این مسئله پیدا کرده باشید و بتوانید فرد

مناسب‌تری را برای زندگی‌ انتخاب کنید که بی‌شک این به صلاح شما خواهد بود.

- شکیبایی به خرج دهید و صبور باشید. در مقابل حرف و حدیث‌های مردم و برخوردهای ناموجه آنان نیز،

با كمال بزرگواری سعه صدر و گذشت داشته باشید.

- با افکار منفی خود مقابله کنید و از منفی‌بافی به شدت اجتناب کنید. تا آنجایی که امکان دارد

بدبینی‌ها را کنار بگذارید و از عینک خوش‌بینی استفاده کنید. یقین داشته باشید آنچه را که فکر کنید اتفاق می‌افتد چه خوب چه بد!
 

سه شنبه 26 شهريور 1392برچسب:, :: 15:28 ::  نويسنده : احسان

با همه‌ی سعی و تلاش همسران برای نرسیدن به مرحله‌ی جدایی، بسیاری از ازدواج‌ها، منجر به طلاق

رسمی شده و درصد بسیار بالاتری، به طلاق عاطفی منتهی می‌شود. 

باوجود ‌این‌که بیش‌تر ازدواج‌ها با عشق و علاقه و محبت طرفین صورت‌می‌گیرد، اما در اکثر موارد مشاهده

می‌کنیم که زن و مرد با تمام تلاشی که در‌جهت انجام دقیق وظایف خود دارند، به‌مرور زمان، عشق و

علاقه‌ی بین‌شان ‌کم‌رنگ وکم‌رنگ‌تر شده و گاهی به‌طور کامل محو می‌شود و همسران بدون هیچ‌گونه

احساس و عاطفه‌ای نسبت به هم، به‌طور کامل جدای از هم به زندگی خود ادامه می‌دهند‌. به این نوع

جدایی، اصطلاحاتی مانند طلاق عاطفی، طلاق روحی و روانی، طلاق خاموش یا زندگی زناشویی

خاموش اطلاق می‌شود. با همه‌ی سعی و تلاش همسران برای نرسیدن به مرحله‌ی جدایی، بسیاری از

ازدواج‌ها، منجر به طلاق رسمی شده و درصد بسیار بالاتری، به طلاق عاطفی منتهی می‌شود.

طلاق از نظر لغوی، به‌معنای رها‌شدن می‌باشد و در اصطلاح زندگی امروزی، عبارت است از خاتمه دادن

به زندگی مشترک زوجین. در طلاق عاطفی، زن و شوهر بدون این‌که به‌طور رسمی از هم جدا شوند،

عواطف خود را از هم دریغ کرده و روی از هم بر‌می‌تابند زیرا دیگر اعتماد و احساسی بین‌شان نمی‌ماند.

زن و مرد با این‌که در یک خانه و زیر یک سقف زندگی می‌کنند، با هم غذا می‌خورند، با هم کار می‌کنند،

با هم به مسافرت می‌روند و... اما در‌اصل، دو انسان بیگانه و بی‌تفاوت و بی‌احساس نسبت به هم

هستند و سر هرکدام‌شان به مسائل و امور زندگی خود گرم می‌شود.

طلاق عاطفی، آسیبی فراگیر نه‌تنها در کشور ما بلکه در تمام دنیا می‌باشد. این مسأله علت‌های

گوناگونی دارد. علت‌هایی مانند محدودیت‌های اجتماعی و فرهنگی، مشکلات اقتصادی، ‌ازدواج‌های

تحمیلی، ترس و فرار از تنها ماندن، چشم‌‌و‌هم‌چشمی با دوستان و فامیل در امر ازدواج، خشونت و

عصبانیت، ‌مادیات، تجمل‌گرایی و تشریفات بیش از حد، خود‌بزرگ‌بینی و تحقیر دیگری، بقای نسل، ترس

از حرف‌های اطرافیان، دو‌رویی، پنهان‌کاری و...

راهکارهایی برای جلوگیری از طلاق عاطفی

تا حالا وارد اتاقی به هم ریخته و در هم پاشیده شده‌اید؟ بعضی‌ها عادت دارند به محض ورود به چنین

جایی غرغر كنند و ناتوان از تصمیم‌گیری و بخصوص عملی و اجرایی كردن تصمیمی، زمان را با این فكر

سپری كنند كه حالا باید چه كنند و از كجا شروع كنند. می‌روند و می‌آیند و باز با صحنه در هم ریخته اتاق

مواجه می‌شوند و دنبال مقصر به هم ریختگی می‌گردند و هر بار همین روند تكرار می‌شود. بعضی‌ها هم

خم می‌شوند و از همان جایی كه هستند شروع می‌كنند به جمع كردن و مرتب و منظم كردن وسایل،

حتی اگر نزدیك‌ترین چیزی كه به دستشان بیاید دستمالی چرك و كثیف یا تكه كاغذی مچاله شده باشد.

دسته اول : همواره چیزی را درون زندگیشان خالی و كم می‌بینند و كسی غیر از خود را مقصر.

به همیندلیل مدام شكست‌خورده، عصبی، درآمده از چاله و افتاده به چاه، درگیر و در یك كلام عاجزند.
 

دسته دوم : اگر با شكستی هم در زندگی روبه‌رو شوند، درصدد رفع آنند، از چاه به چاله و از چاله به

سطح زمین برمی‌گردند، درگیری‌های كمتری دارند و در یك جمله، احساس خوشبختی بیشتری

می‌كنند. حتی دو كودك همزاد یا دوقلو هم مثل هم نیستند بنابراین وقتی قرار است زن و مردی

سال‌های سال زیر یك سقف زندگی كنند، طبیعی است در برخی یا حتی بسیاری از امور نظرات،

دیدگاه‌ها، روش‌های متفاوتی داشته باشند.شیوه صحیح مدیریت و درك این تفاوت‌هاست كه باعث

می‌شود رنجش و دلخوری احتمالی به شكوه و گله‌گذاری نرسد و با عبور از آن، روابط خوب و صمیمی به

گونه‌ای نشود كه هر یك، طرف دیگر را همچون كوهی از نفرت بداند.




اگر می‌خواهید جزو دسته دوم، حداقل برای جلوگیری از افتادن و گیر كردن در دام زندگی بدون عاطفه

باشید، خم شوید و اتاق افكارتان را با این اصول مرتب كنید:
 

* با افراد متخصص و كارشناس مشاوره كنید، نه هر كسی كه صرفا بزرگ‌تر است یا فقط مدركی دارد یا

همكار و دوستی حتی صمیمی اما بی‌تخصص است.
 

* نگاه علمی را در خود تقویت كنید نه نگاه‌ها و برداشت‌های احساسی را.
 

* اگر هنوز ازدواج نكرده‌اید، شیوه‌ها و معیارهای صحیح انتخاب همسر را یاد بگیرید و اجرا كنید، نه صرفا

عشق و علاقه موقت دو جانبه را.
 

* اگر ازدواج كرده‌اید به طور مداوم آموزه‌های نحوه رفتار شخصی و اجتماعی، همسرداری ، بچه‌داری،

شیوه زندگی و... را یاد بگیرید و راهكارهای عملی آنها را با زندگی خود تطبیق دهید.
 

* راه‌های صحیح اصلاح رفتار نادرست و جلوگیری از تكرار آنها را بیاموزید و اجرا كنید نه اولین راهی را كه

به نظرتان می‌رسد.
 

* از هر مساله جزئی و كوچكی شكوه نكنید. با شناخت كافی، اهم و فی الاهم كنید و ویژگی‌های واقعا

بد و مسائل اساسا مهم را مد نظر بگیرید.
 

* احترام متقابل را حفظ كنید. بی‌احترامی و توهین مقدمه دلخوری و ورود به حیطه لطمات عاطفی است.
 

* به تفاوت سلیقه، فكر و نگاه یكدیگر احترام بگذارید و دیگری را تمسخر نكنید.
 

* اگر با تغییر دكور یا رنگ یا... موافق نیستید اما همسرتان آن را دوست دارد، در صورتی كه مشكل

حادی پیش نمی‌آید، انتخاب و سلیقه‌اش را بپذیرید.
 

* برای داشتن زمان‌های مكالمه دو نفره برنامه‌ریزی كنید.
 

* ‌پیش از صحبت با هم، سعی‌کنید خود را جای همسرتان قرار‌دهید؛ در این‌صورت به‌طور کامل

در‌می‌یابید که چگونه باید مسائل را مطرح کنید.
 

* نگذارید دلخوری باعث شود مكالمات دو نفره از زندگی حذف شود.
 

* در حین بیان ناراحتی‌های خود از مجادله و بلند كردن صدایتان پرهیز كنید.
 

* هرگز صحبت‌های خود را با طعنه، زخم زبان، کنایه و پایین آوردن شخصیت و حرمت همسرتان بیان

نکنید.
 

*با همسرتان مقابله‌به‌مثل نکنید. سعی‌کنید همیشه شما پیش‌قدم شوید و با رفتار محبت‌آمیز،

مهربانی را به او آموزش دهید.


 


*از سرزنش کردن همسرتان بپرهیزید. هیچ‌گاه تصور نکنید که در زندگی مشترک‌تان قربانی شده‌اید.
 

* خواسته‌ها و انتظاراتتان را واضح و مشخص بیان كنید.
 

*از پیش‌داوری و تصمیم‌گیری بر‌اساس تصورات خود، پرهیز نمایید.
 

* هر گفته جایی و هر سخن مكانی دارد. آن را همواره رعایت كنید.
 

*اگر رنجشی قابل ‌چشم‌پوشی می‌باشد، از آن‌ بگذرید ولی اگر برای‌تان مهم است، هر‌چند که مسأله‌ی

کوچکی باشد، آن‌را به‌طرز صحیحی با همسر خود در میان بگذارید‌.
 

* آنچه را برای خود نمی‌پسندید برای دیگری نپسندید. اگر نمی‌خواهید همسرتان با عصبانیت جوابتان را

بدهد، شما هم چنین نباشید. اگر به خانواده خود عشق می‌ورزید، خانواده او را نیز دوست داشته

باشید.
 

* عشق و علاقه با منت جور درنمی‌آید. برای عشقی كه به طرف دیگر داشته‌اید یا كارهایی كه به سبب

علاقه خود كرده‌اید منت سر همسرتان نگذارید.
 

*‌محبت خود را هم به‌صورت زبانی و هم به‌صورت عملی بیان کنید.
 

*‌رنجش‌های گذشته را به‌طور مرتب ‌به یاد نیاورید.
 

* از خودتان هم (نه از طرف مقابل) به شكلی منطقی و منصفانه حساب‌كشی كنید.
 

* قدم به قدم اشتباهات و اشكالات رفتاری و گفتاری خودتان را صحیح و رفع كنید.


* از تكرار اشتباهات و اشكالاتتان پرهیز كنید.
 

* ویژگی‌های بد و خوب خود و طرف مقابل را با هم سبك و سنگین كنید.
 

* نحوه مهار عصبانیت و مدیریت خشم را بیاموزید.
* در حل مشكلات جدّیت داشته باشید.
 

* مشكلات اساسی را به حال خود رها نكنید.



و در آخر بدانید اگر هدف، عشق و حفاظت از آن است، باید بهای این حفاظت را با گذشت و ایثار بپردازید.


 

سه شنبه 26 شهريور 1392برچسب:, :: 15:21 ::  نويسنده : احسان


از این دخترهـا دوری کنید!


مال‌دوست‌ها
 

اگر دختر خانمی از تمامی امتیازهای ضروری بی‌بهره و تنها پولدار بود، بهتر است به سراغ او نروید، چراکه

برخی از این افراد همه چیز را با پول می‌سنجند، حتی ارزش انسان‌ها را. البته دختران ثروتمندی هم

هستند که چنین می‌اندیشند و به سایر ارزش‌های حقیقی زندگی واقفند.

مدپرست‌ها


این دختران تنها به فکر آخرین مدهای روز هستند و زیبایی را ملاک زندگی می‌دانند و از آنجا که مدام

مورد توجه اطرافیان قرار گرفته‌اند، دیگرنیازی نمی‌بینند برای ارتباط با اطرافیان یا بهبود روابط اجتماعی

تلاشی کنند. این گروه در مقابل دخترانی قرار دارند که علاوه بر زیبایی صورت، به سایر زینت‌های

اخلاقی، اجتماعی و محاسن پسندیده دیگر نیز مزین و آراسته‌‌اند.

وابسته‌ها
 

اشتباه نکنید، این موضوع با اهل مشورت بودن فرق دارد و نشانه متکی بودن افراد است. چنین

دخترهایی پیش از انجام هر کاری و حتی مسائل جزئی و پیش‌پا افتاده از دیگران کمک می‌خواهند و

هرگز حاضر نیستند روی پای خود بایستند.

از خودراضی‌ها

این صفت اخلاقی هم به توضیح نیاز ندارد و کاملا مشخص است. اگر با چنین دختری برخورد کردید، به

این امید که او را می‌سازید و تغییر می‌دهید، نباشید! بهتر است طرف از ابتدا خصوصیت‌های اخلاقی

مناسبی داشته باشد.

جاه‌‌طلب‌ها

برخی از دختران همیشه به چشم یک رقیب به شما نگاه و خود را با مردان مقایسه می‌کنند. از سوی

دیگر می‌خواهند همه چیز تحت کنترل آنها باشد و تنها به دنبال اهداف بلندپروازانه خود در زندگی

هستند.

همه‌چیزدان‌ها
این موضوع به معنای هوش و ذکاوت بالای چنین دختر خانمی نیست، بلکه درباره دخترهایی ا‌ست که

می‌خواهند مردها را تحت کنترل خود بگیرند و برای او نقش یک معلم و به‌ویژه معلم اخلاق را در همه

زمینه‌ها ایفا کنند تا آن مرد را تغییر دهند!



از این پسـرها دوری کنید!

هوس‌بازها

این پسرها بیشتر از آنکه عاشق شما باشند، عاشق تجربه عشق و عاشقی هستند، بنابراین احتمال

خیانت آنها چه پیش از ازدواج و چه پس از ازدواج زیاد است.

هفت‌خط‌ها
 

چنین پسرهایی با چرب‌زبانی و هفت‌خط‌بازی به‌گونه‌ای که خودتان هم متوجه نمی‌شوید خرج و مخارج

هر سفر یا حتی کافی‌شاپ رفتنی را به گردن شما می‌اندازند و به نوعی فقط برای سوءاستفاده مالی

به شما ابراز علاقه می‌کنند.

افراد معتاد و دائم‌الخمر

اعتیاد شوخی‌بردار نیست و نمی‌توان به امید قولی مبنی‌بر ترک به فردی معتاد دل بست؛ چرا که اغلب

این افراد ثبات شخصیتی ندارند و زندگی را برای شما به یک جهنم واقعی تبدیل می‌کنند.

بیکارها و لافزن‌ها

اگر پسری مدام از این شاخه به آن شاخه پرید و کسب و کار مشخص و درست و حسابی نداشت، اما

دائما از توانایی‌ها یا آرزوهایش گفت، حتما از او دوری کنید.

دمدمی‌مزاج و بی‌اراده


چنین مردانی مسئولیت‌پذیر نیستند و نمی‌توان در زندگی به آنها تکیه کرد؛ این افراد توانایی اداره زندگی

خود را هم ندارند چه برسد به زندگی مشترک.

مردان وابسته


مشورت با بزرگترها خوب است، اما اگر طرف مقابل تنها به دنبال پیروی بی‌چون و چرا از دیگران و به‌ویژه

پدر و مادرش است، مطمئن باشید نمی‌تواند نقش یک مرد ایده‌آل را در زندگی شما ایفا کند.

خسیس‌ها


اینکه حواس مرد زندگی به دخل و خرج و حساب و کتاب باشد، خوب است، اما اینکه تنها به روز مبادا و

آینده بیندیشد و نگذارد از زندگی لذت ببرید، نه! این افراد زندگی را به کام شما تلخ می‌کنند و گاهی

ابتدایی‌ترین انتظارات شما را هم برآورده نخواهند کرد، چراکه پای پول در میان است.

مردان کسل‌کننده


پسرهایی که حاضر نیستند با شما به سفر، گردش و تفریح یا مهمانی بیایند، به‌طور حتم حوصله شما

را سر خواهند برد. حالا انتخاب با خودتان است، آیا تحمل این‌ همه یکنواختی و سکون را دارید؟

رنجورنماها

در یک رابطه باید هر دو طرف هم غمخوار یکدیگر باشند هم در شادی‌های یکدیگر شرکت کنند، اما بودن

با پسری که دائما از بیماری یا رنج‌هایش می‌گوید و همیشه در حال شکایت کردن از یک رنجش‌خاطر

است، نمی‌تواند قابل تحمل باشد!

بدبین‌ها
با چنین پسرهایی مدام زیر ذره‌بین هستید و هر حرکت یا رفتار شما برای آنها شک‌برانگیز است. گاهی

این شک و تردیدها به توهین و بی‌احترامی هم ختم می‌شود.

سلطه‌جوها


به‌طور حتم هیچ زنی تحمل زورگویی و پرخاشگری طرف مقابلش را ندارد و نمی‌تواند مردی را که مدام

برای او تصمیم می‌گیرد و تعیین تکلیف می‌کند، در کنار خود تحمل کند.

گرفتارها


آقایان معمولا در شوخی‌هایشان با یکدیگر و در دوران مجردی از اینکه با شغل خود ازدواج کرده‌اند،

می‌گویند، اما گاهی این مسئله به واقعیت می‌پیوندد، بنابراین اگر همیشه طرف مقابل شما برای کار و

مسائل شغلی‌اش وقت داشت و شما برای او در درجه دوم اهمیت قرار داشتید، بدانید که نمی‌تواند مرد

ایده‌آلی باشد و یک روزی بالاخره کاسه صبر شما هم لبریز می‌شود و لب به شکایت می‌گشایید.
 

سه شنبه 26 شهريور 1392برچسب:, :: 15:10 ::  نويسنده : احسان

دلتنگی یعنی...

دلتنگی یعنی :

فاصله ای که با هیچ بهانه ای پر نمیشه

دلتنگی یعنی :

بغضی که باهاش کلنجار میری تا یهو نشکنه

دلتنگی یعنی :

اس ام اس هایی که فرستاده نمیشه،نوشته هایی که ثبت موقت میشه

دلتنگی یعنی :

لحظه هایی که با خودت زمزمه می کنی "حتی دیگه اومدنت،بهم کمک نمیکنه"

دلتنگی یعنی :

بشینی به خاطراتت باهاش فکر کنی

اون موقع یه لبخند بیاد روی لبت ولی.....

چند لحظه بعد شوریِ اشکهاتو حس کنی

دلتنگی یعنی :

امروز........

 

دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:, :: 22:46 ::  نويسنده : احسان

وفا نكردی و كردم، خطا ندیدی و دیدم

شكستی و نشكستم، بُریدی و نبریدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز كرده ندامت

كشیدم از تو كشیدم، شنیدم از تو شنیدم

كی ام، شكوفه اشكی كه در هوای تو هر شب

ز چشم ناله شكفتم، به روی شكوفه دویدم

مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم

چرا كه از همه عالم، محبت تو گزیدم

چو شمع خنده نكردی، مگر به روز سیاهم

چو بخت جلوه نكردی، مگر ز موی سپیدم

بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم

ندامتی كه نبردم، ملامتی كه ندیدم

نبود از تو گریزی چنین كه بار غم دل

ز دست شكوه گرفتم، بدوش ناله كشیدم

جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی

چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم

به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون

گهی چو اشك نشستم، گهی چو رنگ پریدم

وفا نكردی و كردم، بسر نبردی و بردم

ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟

 

دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:, :: 22:31 ::  نويسنده : احسان

 آیا باور و عقیده من،باعث رفتار من نیز می شود؟
یکی از مهمترین چیزهایی که قادر هستید در خود ایجاد کنید، باور و اعتماد به خود است. باور و اعتماد به اینکه شما در هر زمینه از زندگیتان توانایی انجام کارهای مختلف را دارید و نباید هیچ سایه ی شک یا تردید بر این باور وجود داشته باشد. درواقع همه ی انسانها ظرفیت انجام کارهای فوق العاده در زندگیشان را دارند. اما بزرگترین مانع برای اکثر افراد، عدم اعتماد و اطمینان به خود است. برخی افراد آرزو دارند که می توانستند کارهای خاصی را انجام دهند، اما فاقد این اطمینان و باور هستند که آنها توانایی انجام آن کارها را دارند.

این باور و اعتماد به نفس است که افراد را در دستیابی به اهدافشان یاری می کند. اکثر ما امیدها و آرزوهای بزرگی در سر داریم، اما به خود اجازه می دهیم تا شک و تردید روی توانایی ها و اثربخشی ما سایه بیفکند.

همه ی ما احساس حقارت و خود کم بینی داریم، چون تصور می کنیم آنقدرها خوب نیستیم. فکر میکنیم به اندازه ی آدم های دیگر خوب نیستیم و آنقدر خوب نیستیم که بتوانیم چیزهایی که در زندگی می خواهیم را به دست آوریم. گاهی احساس میکنیم که استحقاق چیزهای خوب را نداریم. حتی اگر سخت کار کنیم و دستاوردهای زیادی در زندگیمان داشته باشیم، احساس می کنیم که مستحق این موفقیت ها نبوده ایم.

قانون جهانی باور و اعتماد می گوید که ما به هرچه باور داشته باشیم، با احساساتمان تبدیل به واقعیت می شود. ما آنچه را می بینیم باور نداریم؛ در عوض آنچه را که باور داریم می بینیم. اعتقادات و باورهای ما صفحه ی دید ما را نسبت به جهان شکل می دهد، و به هیچ اطلاعاتی که با اعتقادات و باورهایمان سازگار نباشد اجازه نمی دهیم از آن عبور کند. حتی به آن دسته از اعتقاداتمان که کاملاً با واقعیت ناسازگارند نیز اجازه ی دخول داده نمی شود، چون واقعیت و حقیقت برای ما همان باورهایمان هستند.

متداولترین و همچنین مضرترین باورها آنهایی هستند که خود محدود کننده هستند. اینها باورهایی در رابطه با خودمان هستند، مثلاً اینکه اعتقاد داشته باشید نمی توانید چیزی را به دست آورید چون آموزش یا پول کافی ندارید. ممکن است تصور کنید که نمی توانید چیزی را به دست آورید چون سن، جنسیت یا نژادتان برای دستیابی به آن مناسب نیست. اکثر این باورها صحیح نیستند، با انحال باعث عقب نشستن شما میشوند.

واقعیت این است که، شما استحقاق همه ی چیزهای خوبی را که توانایی به دست آوردن آن را از طریق استعدادها و توانایی هایتان داشته باشید، دارید. تنها محدودیت بر آنچه می توانید داشته باشید و دارید، فقدان میل و انگیزه است. اگر شما هدفی داشته باشید و برای به دست آوردن آن تلاش لازم را صرف کنید، هیچ چیز نمی تواند شما را از دستیابی به آن منع کند، فقط باید بخواهید و برای آن تلاش کنید، همین.

برای ایجاد باورهای مثبت باید دقیق تصمیم بگیرید که در آینده به کجا می خواهید برسید. هرچه در مورد نتیجه ای که می خواهید در آینده به دست آورید واضح تر تصمیم گیری کنید، برایتان آسان تر خواهد بود که عملکردها و رفتارهای خود را در کوتاه مدت تغییر دهید. و این درعوض به شما اطمینان خواهد داد که در بلند مدت به آنچه میخواستید برسید.

وقتی خیلی دقیق تصمیم گرفتید که چه نوع آدمی می خواهید باشید، اولین گام بزرگ برای ایجاد باورهای جدید را برداشته اید. برای ادغام باورهای جدیدتان با زندگیتان، باید برای خود مقرراتی تعیین کنید که در همه ی زمینه ها مثل آن فرد رفتار کنید. اگر شروع به رفتار کردن مثل آن فرد موفقی که دوست دارید بشوید کنید، به تدریج ارزشها، کیفیات و خصوصیات شخصیتی او را اتخاذ خواهید کرد و این خصوصیات کم کم جزء شخصیت شما خواهند شد.

اگر بتوانید هر روز و در همه ی موقعیت ها مثل آن فرد رفتار کنید، واکنشی زنجیره ای خواهد داشت. گرایشات و حالت هایتان تغییر خواهد کرد و مثبت تر خواهد شد. همین مسئله باعث ایجاد باورهایی نیرومندتر و مثبت تر خواهد شد. و این باورهایتان بعدها تاثیری مثبت بر روی ارزشهایتان خواهد گذارد.

شما هیچ محدودیتی در توانایی هایتان ندارید، مگر آنهایی که خودتان به آن اعتقاد دارید. افراد موفق افرادی غیرعادی و خاص نیستند. هیچ فرقی با شما ندارند، تنها تفاوت آنها این است که باور دارند که قادر به انجام هر کاری هستند. شما خوب هستید. و از امروز به بعد خود را به بهترین شکل ممکن بینید و هیچ محدودیتی برای امکانات و توانایی هایتان قائل نشوید. وقتی چنین باور و اعتمادی را در خود ایجاد کردید، و برطبق باورهایتان رفتار کردید، آینده تان نیز نامحدود خواهد بود.
 

جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, :: 11:57 ::  نويسنده : احسان

1. شاد باشیم
شاد بودن همیشه ارزشمند است، پس سعی کنیم خود را خوشحال و سرحال نشان دهیم تا خستگی را از تن شریک زندگی خود دور کنیم.

2. صبور باشیم
اگر رفتار همسرمان را خوشایند نمی‌دانیم بهتر است با حوصله و تأمل و در شرایط مناسب او را از چگونگی رفتارش آگاه کنیم.

3. منطقی رفتار کنیم
مسایل را منطقی و درست بررسی کنیم و به جای منافع شخصی، مصالح زندگی مشترک را در نظر بگیریم و بی‌طرفانه قضاوت کنیم.

4. کم توقع باشیم
از همسرمان آن‌قدر انتظار داشته باشیم که بتواند به انتظارات پاسخ دهد.

. مثبت‌نگر باشیم
با بیاد آوردن لحظات شیرین زندگی بدبینی را از خود دور کنیم، به رفتارهای خوب همسرمان بیشتر بیندیشیم و جنبه‌های خوب زندگی را فراموش نکنیم.

6. خوش‌بین باشیم
داشتن نگاه خوش‌بینانه به زندگی و اطرافیان باعث ایجاد آرامش و بذل محبت و عاطفه می‌شود.

7. یک‌دل باشیم
درک متقابل موجب ایجاد تفاهم می‌شود و یکدلی به وجود می‌آورد.

8. شنونده ی خوبی باشیم
هنگامی که همسرمان با ما صحبت می‌کند حتی‌الامکان به چشمان او نگاه کنیم و یا با اشاره و سرتکان دادن نشان دهیم که به حرف‌های او توجه داریم.

. مشوق همسر خود باشیم
برای رفتارها و صحبت‌های همسرمان ارزش قائل شویم و با یادآوری موقعیت‌های موفق گذشته، او را تشویق کنیم تا آینده ی بهتری داشته باشد.

10. به پیشرفت یکدیگر اهمیت دهیم
آنقدر صمیمی باشیم که پیشرفت و ترقی همسرمان یکی از آرزوهای ما باشد، در حقیقت اولین کسی که از این پیشرفت سود می‌برد ما هستیم.

11. خوش قول باشیم
برای حرف‌ها و قول‌های خود ارزش قائل شویم و خود را در مقابل آنها مسوول بدانیم خوش‌قولی نشانه ی احترام به خود و همسر است.

12. احترام به شخصیت همسرمان را فراموش نکنیم
به شخصیت همسرمان احترام بگذاریم و حرمت یکدیگر را نزد خانواده و دوستان و ... حفظ کنیم.

. ارتباط کلامی و عاطفی خود را حفظ کنیم
سعی کنیم با همسر خود درباره ی مسائل مختلف گفتگو کنیم. صحبت کردن بهترین راه آگاهی از افکار و احساسات همسر می‌باشد.

14. با یکدیگر مهربان باشیم
همسرمان را جزئی از وجود خود بدانیم، محسناتش را بازگو کنیم، برایش خوبی بخواهیم و در راه کمک به همسرمان تمام تلاش خود را به کار ببریم. با مهربانی می‌توانیم مالک قلب‌های یکدیگر باشیم و رابطه ی گرم و صمیمی بر قرار کنیم.

15. محبت‌پذیر و قهر گریز باشیم
منش توأم با مهربانی و دوری از قهر و کینه صفت همسران فداکار است. تلاش کنیم که آیینه ی زندگیمان شفاف و بدون غبار کدروت باشد.

16. راستگو باشیم
صداقت و راستی از بهترین سرمایه‌های زندگی مشترک است. هرگز نباید به دروغ و نیرنگ متوسل شویم حتی اگر حقیقت به نفع ما نباشد. فراموش نکنیم که دروغ پایه‌های زندگی را سست می‌کند.

. محیط خانواده را با صفا کنیم
فضای عاطفی خانواده باید چنان مطلوب و دوست داشتنی باشد که همسرمان در آن احساس رضایت خاطر کند و از امنیت روانی برخوردار باشد.

18. به ارزش‌های دینی، اخلاقی و خانوادگی پایبند باشیم
ارزش‌ها از ارکان و ستون‌های اصلی خانواده محسوب می‌شوند و مقید بودن به ارزش‌ها موجب دوام و استحکام خانواده می‌شود و اصالت آن را حفظ می‌کند.

19. به نیازهای همسر توجه کنیم
رفتار دلنشین و توأم با متانت موجب می‌شود خواسته‌های خود را به راحتی بیان کند.

20. بهداشت روانی همسر را تأمین کنیم
در سایه ی سلامت جسمی و روانی می‌توانیم به هدف‌های خود برسیم، بنابراین باید به رفتار او توجه نماییم و از افسردگی و خمودگیش جلوگیری کنیم.

. با یکدیگر مشورت کنیم
هر یک از همسران باید حق داشته باشند نظر و پیشنهاد خود را بیان کنند. با مشورت کردن، راه رسیدن به زندگی سالم کوتاه تر می‌شود.

22. قدرشناس باشیم
از همسرمان به خاطر انجام وظایف، مسوولیت‌ها و همکاری‌هایش قدردانی کنیم برای ابراز سپاسگزاری و تشکر به کلمه‌های خاصی نیازمند نیستیم!

23. احساس مسوولیت داشته باشیم
هر یک از همسران باید خود را در مقابل کاری که برعهده گرفته‌اند متعهد بدانند و از انجام دادن آن شانه خالی نکنند.

24. برنامه‌ریزی کنیم
در حقیقت برنامه‌ریزی به زندگی خانوادگی نظم و سامان می‌بخشد.

. الگوی خوبی باشیم
طوری رفتار کنیم که الگوی رفتاری مناسبی برای همسر و فرزندان خود باشیم.

26. خود را به جای همسرمان بگذاریم
دنیا را از دریچه ی نگاه او ببینیم و از خود بپرسیم : "اگر من جای او بودم چه می‌کردم؟"

27. به خواسته‌ها و افکار یکدیگر احترام بگذاریم
فراموش نکنیم که ازدواج پیمان همکاری و تشریک مساعی است.

28.میانه رو و متعادل باشیم
حضرت علی (ع) فرموده‌اند "خیرالامور اوسط‌ها"، پس اگر در تمام امور زندگی (خوردن، خوابیدن، مسافرت و حتی محبت کردن و...) اعتدال را رعایت کنیم کمتر دچار مشکل می‌شویم.

. با جملات زیبا از همسر خود دلجویی کنیم
یک جمله ی شورانگیز می‌تواند طوفانی از خشم و غضب و نفرت را خاموش کند و بنای زندگی را از خطرات گوناگون دور سازد.

30. روابط زناشویی را بسیار مهم بدانیم
عدم توجه به این روابط موجب ایجاد مشکلات مختلف خانوادگی، روحی و روانی برای هر یک از طرفین می‌شود و زندگی را با خطرهای جدی روبرو می‌کند.

31. به همسرمان دلگرمی بدهیم
به همسر خود بگوییم که من به خاطر عشق به تو همه ی سختی‌های زندگی‌مان را می‌پذیرم چنین جملاتی باعث دلگرمی او می‌شود.

32. همسر خود را راضی کنیم
باید طوری رضایت همسرمان را جلب نماییم که مطمئن باشیم هیچ وقت ما را ترک نمی‌کند و یا در هیچ مشکلی ما را تنها نمی‌گذارد.

 

. با همسرمان صادقانه رفتار کنیم
با متانت و صداقت قبول کنیم که در بعضی از کارها همسرمان شایسته‌تر است.

34. در زندگی مشترک به تنهایی تصمیم نگیریم
برای سخن و پیشنهاد همسرمان احترام قائل شویم و خود را عقل کل ندانیم. باور داشته باشیم که همیشه همه چیز را همگان دانند.

35. سختی‌ها و مشکلات محیط کار را در حد ضرورت با همسرمان در میان بگذاریم
هم فکری بار مشکلات را سبک‌تر می‌نماید.

36. فرمان ندهیم
نباید خانه را به پادگان تبدیل کنیم، متوجه باشیم که خانه کانون عشق و محبت است نه محل یکه تازی و خشونت.

. تعصبات غلط و افکار مزاحم را از خود دور کنیم
افکار مزاحم مانند خوره، سلامت روانی انسان را از میان می‌برند. بهتر است به جای اعمال تعصبات دست و پاگیر انرژی خود را صرف توجه به همسر و خانواده نماییم.

38. از ازدواج خود اظهار پشیمانی نکنیم
زندگی و روابط خود را با دیگران مقایسه نکنیم و از یاد نبریم که زندگی هر کسی مطابق سلیقه و عقل و درایت او اداره می‌شود.

39. روی نقاط ضعف همسر خود انگشت نگذاریم
هر فردی ممکن است در موارد مختلف دچار ضعف باشد آشکار کردن و بزرگ جلوه‌دادن این نقاط ضعف موجب ایجاد کدورت می‌شود. هرگز نباید از نقطه ضعف‌ها به عنوان اسلحه‌ای برای سکوت یا شکست دادن همسر استفاده کنیم.

40. مقابله به مثل نکنیم
از رفتارهای تلافی جویانه بپرهیزیم و سعی کنیم به جای مقابله به مثل، رفتار مناسب را به او یادآوری نماییم









 

جمعه 22 شهريور 1392برچسب:, :: 11:49 ::  نويسنده : احسان

   

دلم همچو اسمان

پر از ابرهای بارانیست

ای کاش

دلم امشب بگرید

شاید که بغض عشق

در چشمانم بشکند ........
 

سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, :: 22:49 ::  نويسنده : احسان

بنام صابر صبردهنده سکوتی میکنم به یادآرزوهایم یالاترازفریاد 

دو شنبه 18 شهريور 1392برچسب:, :: 18:1 ::  نويسنده : احسان

 

سلام باران.ابرهای بهاری کجارفته اند که دلم بازهم بهانه آن باریدن!آن طراوت وآن سرسبزی دلنشین بهاررا بهانه میکنند.کجاست آن باران ها وآن ابرها؟ابرهای دلمان هستند اما نمیدانم چرابغض کرده اند وخود راآزاد نمیکنند ازآن همه هیاهو. .سلام طراوت بهاری؟کجایی؟که این روزها دیگرابرها هم ترجیح داده اند بغض خودرافروبرند ومارامهمان آن طراوت پس ازباران نکنند.دلم خیلی بدجورگرفته........

آخه نتیجه تموم خوبیهایی که خالصانه داشتم رادیدم

سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:, :: 22:52 ::  نويسنده : احسان

 

 

سلام روزگاری که دیروز!امروز وفرداهایم شدی!آری یادم هست وتاابد درخاطرم نقش بست آن روزها وحال این روز ها

درست درخاطرم هست وخواهدبود .....درست همین روزابود که روزایه عاشقی بود

درست خوب یادمه تک تک همی روزای عاشقی روکه لحظه بلحظش چی بود وچطورگذشت.

درست یادمه توهمین روزادرست دوسال پیش بود که....

درست یادمه همون حرفایه اونشبو....درست یادمه اونروزایه اول دقیقا چه حرفهایی زده شد....

درست یادمه اونروزایه اول ازچه معیارهایی گفته شد؟اعتقاداتمون چطورشناخته شد؟

درست یادمه اون حرمت گذاشتنایه روزایه اول...

جایی که برای عقاید وارزشهای طرف مقابل ارزش قایل شدنا....

راستی یه سوال ؟ماآدما چرا تورفتارامون طوری رفتارمیکنیم که تعارض هست؟

دقت کردین درست چنددقیقه یاچندساعت قبل یا بعدهمیشه وقتی به یک درب میرسیم وشخصی رامیبینیم به نشونه احترام کلی تعارف میکنیم وبظاهر حرمت قایل میشیم که اول شملبفرمایین وکلی ازاین تعرفایه روزانه خواهش میکنم.اختیاردارین و....

ولی درست همون چنددقیقه یاساعت قبل وبعد ازاون تعارف کردنا واحترام گذاشتنا درست نموداین مساله وارزش وحرمتیکه برای دیگران راقایل میشیم طوردیگه وبشکل متضادگونه دیگه ای بروزمیدیم.

کمی فکرکنین....آفرین مثلا تورانندگی هامون....درسته همیشه حق باماباید باشه....واقعا اینجایاهرجای دیگه اززندگیمون ازاون دربها

موقعیتی متفاوترمیتونستن داشته باشن....چراحرمت نگه داشتنای این دوره زمونه باید اینطورباشه؟؟؟

واقعاچرا؟؟؟

آیا واقعا همیشه همون چیزی که برای ماارزش واعتقاد هست برای دیگران هم باید همون ارزش قراربگیره اون هم به اجبار؟؟؟

چراگاهاماآدما باغروریکه درمسایل زندگی ازخودمون نشون میدیم اون تعارف واحترام دم درب رو جای دیگه ای نشون نمیدیم.؟

چراهمیشه باغروربیش ازحدی که ازخودمون نشون میدیم ماآدما بیشتراوقات باید قلب اون کسایی روبشکنیم اون هم به بدترین

شکل ممکن.کسایی که باتمام وجوددوسمون دارن؟؟؟

واقعاچرا؟؟؟خداازت میخوام که به همه ماآدماقدرت داشتن این بینش صحیح رابدی که همیشه بواسطه غرورمون همیشه همه

اونچیزهایی که مافکرمیکنیم صحیحه را نداشته باشیم...بواسطه اونکه ارزشهای ماتامین نشده باشند حرمتهارونشکنیم.

چراواقعااین روزها باید انقدر قلبهابشکنن اون هم بواسطه غرور وبینش ناصحیحیکه ماداریم ازخودمون؟

چی میشد واقعاجای اون غرورهای کاذب وکشنده گاهی به این فکرمیکردیم که آیاواقعا من دارم درست عمل میکنم؟

گذشتهایی راکه شخصیکه دوسمون داشته رابیادبیاریم؟چه گذشتهایی میتونست بخاطرمن نباشه تواین راه ولی بخاطر این

من گذشت نگذشت.چه گذشتهایی ما میتونستیم داشته باشیم ونداشتیم؟؟؟

خدا خودت کمکم کن که من ازاون دسته آدمهایی نباشم که همیشه همه چیزروولوازسرغروربرای خودم بخوام.

خداخودت کمکم کن که همیشه آدمارابخاطر اون چیزی که هستند دوست داشته باشیم نه اینکه بواسطه اون چیزهایی

که مادوست داریم اونهاهم دوست داشته باشن...

خدامیدونم که مثل همیشه صدامومیشنوی ولی ازت میخوام بازهم کمکم کنی..چون اینروزاخیلی خستم....

چون خاطراتی خسته کننده روح وجسمم شدند که روزگاروعمری برای خودم توی ذهن همیشه تحقق بهترینهاش روآرزوداشتم.

ودرطول زندگی تلاشم روهم کردم.خودت میدونی خدا.

خدادلم میسوزه که کسی روباتموم وجوددوست داشتم وهمیشه اون راهمونطورکه بود دوستش داشتم.نه بواسطه اون چیزی که دلم میخاست باشه.

دلم میسوزه ازاینکه برای تک تک لحظات زندگی مشترکیکه توذهن وباورم ساخته بودم وبه تبع اون برای رسیدن به اون زندگی شیرین تلاشموکردم.ودرآخر مزدتموم اون تلاشها بی حرمتیهایی بود که برای اعتقادات وارزشهام بوجوداومد.دلم میسوزه ازاین که

همیشه دلم میخاست پرده حرمت نه تنها درزندگی مشترکم بلکه باتموم آدمهای اطرافم برقرار باشه.

دلم میسوزه خدا.....راستی میشه ازاون پمادهای سوختگی که خودت میدونی وتویه هیچ داروخونه ای توکره زمین نمیتونم پیداکنم

برام بفرستی؟؟؟....پول وچیزباارزشی ندارم که برای اون پمادسوختگی بخوام بدم ....خداجون فقط یه دله شکسته وچندقطره ای اشکو

یه دل غمزده دارم!!!!راستی به دردت میخوره؟؟؟؟؟؟

 

 

 




سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:, :: 18:40 ::  نويسنده : احسان

دلم شکست چون تموم اون شناختیکه ازتووخودم واعتقاداتم داشتم ازبین رفت...

این روزا یادآورهمون روزاست....

درسته الان درست دوسالی ازاون شب جلسه میگذره وچندروز دیگه میرسه همون روزی که برای اولین بار....درست یادم هست اونشب چه حرفایی زده شد...چه اشکهایی ریخته شد...

درست یادمه اون روزایه اول روچطوراحترام گذاشتن هارو....

درست یادمه اون روح لطیف ودوستداشتنی را.....

 

همون روزی که همیشه تویه تقویم زندگیم میخاستم ثبت شده بمونه وهرروزوهرماه خاطراتیکه برامون رقم میخوره دلچسبتر ورنگارنگترباشه.........

افسوس......

بواسطه اون شناختیکه داشتم ازت وبعدها دیدم که ای وای من.......الان سرد سرد سرد شدم.....

منیکه همیشه قلبم تموم طول دوران زندگیم برای داشتن یک عشق گرم به کسیکه محبوب دلم قراربود باشه جوش وخروش داشت....

ازت ممنونم  بخاطرهمه اونچیزی که هیچ وقت نمیخاستم سهم زندگیم باشه....

جمعه 8 شهريور 1392برچسب:, :: 8:23 ::  نويسنده : احسان

درباره وبلاگ

این وبلاگ برای کسیکه عاشقانه دوستدارش بودم وهستم هنوز!!!!وتمام وجودم ازآن اوشد راه اندازی شد. برای اوقاتیکه درکنارش نیستم ودلتنگش میشوم برایش مینویسم.ومیگویم که ان لحظات راکه درکنار ت نیستم ومحبتم رانثارت بنمایم بازهم دلتنگ توام ،قدم به دنیای مجازی بگذاروبدان که عاشقانه دلتنگ دیدارتو ام .بی بهانه بگویم نوشتن را دوست دارم بخاطر تو ای صدف زندگانی ام. اماافسوس ...که مرا شکست... من وباورهایم را... آنقدری که فکرمیکردم مرادوست دارد وبرایش ارزش دارم... نداشتم!!دوست داشتن من سبب گشت تا که....... اومرا به رایگان به غروری کاذب بفروشد... حرمتها شکسته شد ....وبی تردید برای شکستن حرمتها بدان شکل پشیمانی به همراه داشته است... حال آنچه که مانده است...یک دل شکسته ودنیایی غریب مانده است! دنیایی رنگین ازخاطراتیکه باهم داشتیم وارزوهاییکه دوست داشتم با هم به انهابرسیم ... شاید از احساسیکه من درقلب وتمام وجودم به او داشتم هیچگاه بحقیقت به یقین نرسید.شاید میگفت که دوست داشتن من را ازاعماق قلب به یقیین وباور رسیده است... اماگمان میکنم که .... فرزانه ام من به حال وهوای همان روزهای عاشقی اینجا می آیم وعاشقانه بازهم ازاحساسم مینویسم!!!!چون تمام دنیای احسانت بوده ای وهنوزهم آن اولینی !!!...این روزها وشبها وسال به سالی که برمن بگذشت با این باور که نبودنهایمان کنارهم باورشدنی نیست برمن بسیارسخت بگذشت... هنوزهم باورم نمیشود که چگونه رفتارشد با این دل احسانت...
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دلتنگیها ودلنوشته های احسان برای فرزان و آدرس ehsanofarzan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 1179
بازدید کل : 234280
تعداد مطالب : 248
تعداد نظرات : 64
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


دریافت کد موزیک

وبسایت جامع یکتاتک